ويركزمعهد بحوثالعامة لليمينغ الصناعة الثقيلةفي مجال البحوث وتطوير التكنولوجيا المتقدمة والمنتجات الموجهة لصالح العملاء، فضلا عن بناءالقدرة التنافسية الجوهريةليجعل يمينغالصناعة الثقيلةرائدةفي هذه الصناعة.من خلال توفيرنتائج البحوثالأساسية، ويدعم المعهديمينغالصناعة الثقيلةالتكنولوجيا والمنتجات لتكون أعلىمنهافي العالمالقائمة.
معهد بحوثالعامة لليمينغ الصناعة الثقيلةهيقسم البحث والتطويرالأوليةللبحوثالتقنيةوالإدارة التقنية. وهي مسؤولة عنتطوير التكنولوجياالمطبقة علىيمينغجميع المنتجات، وإجراء البحوث الفنيةمقدمةعلى المنتجات الجديدةووضعالمعايير؛البحثالاهتزاز، والأثر، والضوضاء، والتكنولوجيا الهيدروليكية، والمطابقة الطاقةوتوفير الطاقة، والمواد الجديدة، وأنظمة التحكم، وخلق تكنولوجياتمبتكرة ومنتجاتحمليوبناءمنصة علىشبكة خاصةوعامةللتجاربوالاختباراتوذلك لتبادل التجربةالعامة ونتائج الاختبار.
Find Urdu meaning of رام پَد and related idioms and phrases in Rekhta Urdu Lughatرام پَد لفظ کے معانی رام پَد Urdu meaning Rekhta Dictionary English meaning of raampad Noun, Masculine the feet of rām, the status of rām, the of rām, the salvation imparted by rām Tags for رام پَد English meaning of رام پَد,رام پَد meaning in english, رامپد سنگ رام معنی
پَدرام=پَد رام=به آرامش؛ به معنای رسیدن به آرامش، فرخندگی و شادمانی اسم همسرم پدرام خیلی خوشحالم که پدرام به معنی شادی و خوشحالی است و این یکی از وجه اشتراک ماست مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨) + عکس و لینک بپرس سوالت رو اینجا بپرس همه سوال هاpad /ˈpæd/ /pæd/ معنی: لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن، پشتی، چنبره، جاده، چنگ، قدم زدن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، زیر پالگدpad معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس
رام /rAm/ مترادف رام: آمخته، اهل، تابع، دست آموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد، نرم شانه، آرام متضاد رام: وحشی، سرکش معنی انگلیسی: amenable, docile, domestic, ductile, gentle, meek, tame, pliant, tractable, familiarContribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on سنگ شکن رام
معنی سنگ معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و در فرهنگ لغت آبادیس برای مشاهده کلیک کنیدبرای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شویدمعنی پادهسنگ فرهنگ فارسی عمید
سنگ یا واحد دیوانی ، عبارت از میزان آبی است که از یک دهانه به ابعاد 10 * 10 سانتی متر و بسرعت 130 سانتی متر در ثانیه جاری شود و این سنگ در هر جا میزانی دیگر دارد، چنانکه مثلاً در اردبیل عبارت از 52تُخماق : مرا مقابل خصمان خویشتن بینی چو پاده سنگ بر سنگ و [ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) کلوخ کوب معنی پاده سنگ لغتنامه دهخدامعنی پاده سنگ لغتنامه دهخدا
Find Urdu meaning of رام پَد and related idioms and phrases in Rekhta Urdu Lughatرام پَد لفظ کے معانی رام پَد Urdu meaning Rekhta Dictionary English meaning of raampad Noun, Masculine the feet of rām, the status of rām, the of rām, the salvation imparted by rām Tags for رام پَد English meaning of رام پَد,رام پَد meaning in english, رامپد سنگ رام معنی
پَدرام=پَد رام=به آرامش؛ به معنای رسیدن به آرامش، فرخندگی و شادمانی اسم همسرم پدرام خیلی خوشحالم که پدرام به معنی شادی و خوشحالی است و این یکی از وجه اشتراک ماست مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨) + عکس و لینک بپرس سوالت رو اینجا بپرس همه سوال هاpad /ˈpæd/ /pæd/ معنی: لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن، پشتی، چنبره، جاده، چنگ، قدم زدن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، زیر پالگدpad معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس
رام /rAm/ مترادف رام: آمخته، اهل، تابع، دست آموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد، نرم شانه، آرام متضاد رام: وحشی، سرکش معنی انگلیسی: amenable, docile, domestic, ductile, gentle, meek, tame, pliant, tractable, familiarContribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on سنگ شکن رام
معنی سنگ معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و در فرهنگ لغت آبادیس برای مشاهده کلیک کنیدبرای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شویدمعنی پادهسنگ فرهنگ فارسی عمید
سنگ یا واحد دیوانی ، عبارت از میزان آبی است که از یک دهانه به ابعاد 10 * 10 سانتی متر و بسرعت 130 سانتی متر در ثانیه جاری شود و این سنگ در هر جا میزانی دیگر دارد، چنانکه مثلاً در اردبیل عبارت از 52تُخماق : مرا مقابل خصمان خویشتن بینی چو پاده سنگ بر سنگ و [ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) کلوخ کوب معنی پاده سنگ لغتنامه دهخدامعنی پاده سنگ لغتنامه دهخدا
Find Urdu meaning of رام پَد and related idioms and phrases in Rekhta Urdu Lughatرام پَد لفظ کے معانی رام پَد Urdu meaning Rekhta Dictionary English meaning of raampad Noun, Masculine the feet of rām, the status of rām, the of rām, the salvation imparted by rām Tags for رام پَد English meaning of رام پَد,رام پَد meaning in english, رامپد سنگ رام معنی
پَدرام=پَد رام=به آرامش؛ به معنای رسیدن به آرامش، فرخندگی و شادمانی اسم همسرم پدرام خیلی خوشحالم که پدرام به معنی شادی و خوشحالی است و این یکی از وجه اشتراک ماست مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨) + عکس و لینک بپرس سوالت رو اینجا بپرس همه سوال هاpad /ˈpæd/ /pæd/ معنی: لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن، پشتی، چنبره، جاده، چنگ، قدم زدن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، زیر پالگدpad معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس
رام /rAm/ مترادف رام: آمخته، اهل، تابع، دست آموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد، نرم شانه، آرام متضاد رام: وحشی، سرکش معنی انگلیسی: amenable, docile, domestic, ductile, gentle, meek, tame, pliant, tractable, familiarContribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on سنگ شکن رام
معنی سنگ معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و در فرهنگ لغت آبادیس برای مشاهده کلیک کنیدبرای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شویدمعنی پادهسنگ فرهنگ فارسی عمید
سنگ یا واحد دیوانی ، عبارت از میزان آبی است که از یک دهانه به ابعاد 10 * 10 سانتی متر و بسرعت 130 سانتی متر در ثانیه جاری شود و این سنگ در هر جا میزانی دیگر دارد، چنانکه مثلاً در اردبیل عبارت از 52تُخماق : مرا مقابل خصمان خویشتن بینی چو پاده سنگ بر سنگ و [ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) کلوخ کوب معنی پاده سنگ لغتنامه دهخدامعنی پاده سنگ لغتنامه دهخدا